نکاتی که باب پوپئو با جفری آر. پورتر به اشتراک گذاشته است


بسیاری از شما از من خواسته اید که داست، درباره باب پوپئو، یکی از بزرگترین وکلای عصر مدرن برایتان تعریف کنم. من داستان‌های واقعاً باورن،ی زیادی دارم که این افتخار را داشتم که از نزدیک با آقای پوپئو در مورد برخی از مهم‌ترین پرونده‌هایم در سی سال گذشته کار کنم. اشتیاق برای به اشتراک گذاشتن آن داستان ها قوی است، زیرا همانطور که پدر بزرگ اونی دیروز در مراسم خا،پاری باب به ما گفت، داستان گفتن راهی است برای احترام به شخصی که برای ما مهم است و غصه خوردن از این که او برای بقیه از لحاظ فیزیکی با ما نخواهد بود. از زندگی ما

افسوس، بسیاری از این داستان ها از من برای گفتن نیست، از جمله به دلیل امتیازی که وکلا انجام می دهند، اما من می خواهم فقط چهار چیز از بسیاری از چیزهایی را که از این شخص افسانه ای یاد گرفتم با شما در میان بگذارم.

اول اینکه امید یک استراتژی نیست. زم، که در پایین ترین سطح خود قرار داریم و با جدی ترین چالش های خود روبرو هستیم، غریزه ما این است که امیدوار باشیم که آن چالش ها کاهش یابد و بتو،م از انجام کارهایی که در غیر این صورت برای غلبه بر آنها ضروری است اجتناب کنیم. شاید متوجه نشوند شاید آسیب آن چنان که به نظر می رسد بزرگ نباشد. شاید در این مدت یک دریچه فرار پیدا کنیم. بارها باب به مشتریان و همکار، که این آرزوها را بیان می ،د، گفت که چنین امیدی یک استراتژی نیست. مواجهه با چالش های ما اغلب اجتناب ناپذیر است. مشورت در مورد بهترین مسیر برای غلبه بر آن چالش‌ها، از جمله ایجاد تعادل بین خطرات و مزایای جایگزین‌هایی که واقعاً داریم در مقابل آن‌هایی که آرزو داشتیم داشته باشیم، برای دستیابی به بهترین نتیجه ممکن ضروری است. این در قانون صادق است، اما تقریباً در هر بخش دیگری از زندگی ما نیز صادق است.

دوم، و این به چیز اول مربوط می شود، هیچ جایگزینی برای کار سخت وجود ندارد. باب پوپئو خیلی بیشتر از چیزی که باید می برد برد. بله، بخشی از دلیل موفقیت بی‌نظیر این است که او از بسیاری از مردم باهوش‌تر بود و غرایز بهتری داشت. اما یکی دیگر از دلایل موفقیت او این بود که او بیشتر از دیگران کار می کرد. ماشین باب همیشه یکی از آ،ین خودروهایی بود که از گاراژ One Financial Center خارج می شد و او همیشه با چیزهایی که در شب و آ، هفته ها می خواند سوار آن می شد. او همیشه حقایق و قانون را بهتر از مخالفانش می دانست، زیرا او و تیمش کار سختی را که برای تحقق آن لازم بود انجام دادند. باب همان اخلاق کاری را در تمام جنبه های دیگر زندگی خود به کار برد.

سوم، ابتدا به آنچه مشتریانتان نیاز دارند گوش دهید و هر کاری که می تو،د برای برآورده ، این نیازها انجام دهید. باب از عرشه های زمین مینتز که همه چیز درباره ما بود متنفر بود. او از آنها استفاده نمی کرد. او همیشه ترجیح می داد قبل از اولین جلسه از آنچه در ذهن یک مشتری بالقوه است بداند و سپس مواد متن، با آن را تهیه کند. اگر این امکان وجود نداشت، او اولین جلسه را با این سؤال که به چه چیزی نیاز دارید شروع می کرد و چگونه می تو،م کمک کنیم؟ و سپس گوش دادن. این فقط انس، است که بخواهید یک مشتری بالقوه را متقاعد کنید که لایق اعتماد او هستید، اما باب می دانست که ابتدا گوش دادن بسیار مهمتر از تعداد دفاتر شرکت شما، تعداد فعالیت ها، یا تحسین شماست. دریافت کرده ام.

و باب به گوش دادن ادامه داد، و نه فقط در مورد نیازهای قانونی، بلکه در مورد خواسته ها – کمک در مورد یک مدرسه، یک رویداد ورزشی که مشتری ممکن است بخواهد در آن شرکت کند، سازم، که مشتری می خواهد یک معرفی برای آن داشته باشد. باب می خواست بداند که همه به چه چیزهایی نیاز دارند یا فقط می خواهند و چگونه می تواند به ارضای آن نیاز یا خواسته کمک کند.

در نهایت ارزش خود را بد،د. بله، میکا برژینسکی از MSNBC در این مورد صحبت می کند، اما باب زم، که هنوز در مدرسه بود از آن حمایت می کرد. اولین باری که شنیدم باب به مشتری گفت که او مطمئن است مشتری می‌تواند ،ی را پیدا کند که بابت نیمی از مبلغی که باب دریافت می‌کرد، پرونده «شرط شرط‌بندی» را از دست بدهد، به هم ریختم، اما باب ارزش تیمش را می‌دانست. او می‌دانست که قرار است همه چیزش را برای مشتری‌اش بگذارد و همه چیزش از هر ، دیگری بهتر است. او هیچ مشکلی نداشت که از مشتریان خود (به غیر از مشتریان بی شمار حرفه ای خود) مبلغی را که ارزش داشت، دریافت کند. البته، هر رابطه ای مست،م انصاف است و روابط وکیل و موکل از این قاعده مستثنی نیست، اما یک خیابان یک طرفه نیست. باب به بسیاری از کارها نه گفت زیرا مشتری احتمالی همان ارزشی را که باب برای آن قائل بود قائل نبود.

میتونستم ادامه بدم از این گذشته، هیچ ، بیشتر به من درباره وکیل، رئیس، همکار و شهروند بودن یاد نداده است. امیدوارم این چند چیز در میان بسیاری از چیزهایی که باب به من آموخت ارزش زم، را داشته باشد که برای خواندن آنها صرف کردید.

© 1994-2023 Mintz، Levin، Cohn، Ferris، Glovsky و Popeo، PC کلیه حقوق محفوظ است.بررسی حقوق ملی، جلد سیزدهم، شماره 194


منبع: https://www.natlawreview.com/article/،pe-not-strategy-and-three-other-things-i-learned-legendary-bob-popeo